محل تبلیغات شما

می رسم به اسم "مومن".
"کاتب" نوشته است، "امان دهنده ی بندگان از عذاب و آرام دهنده ی دل دوستان به روز حساب".
"مصحح" بندگان را مومنان نوشته. صفحه را می نویسم و شماره پی نوشت و اسم فایل نسخه و عبارت اشتباه و درست را. یک "ضبط" دیگر، این عبارت بندگان نیست، مومنان است، اما مربوط به این "نسخه" نیست.
جمله را در "نسخه" می خوانم و سپس در"تصحیح"، و "مقابله" می کنم که چیزی اشتباه نشده باشد تا می رسم به "العزیز". خواجه نوشته است "غالب است بر همه چیز که میسر نشود از وی گریز". روی کلمات جا می مانم. می روم سراغ کتابخانه و کتاب شیخ را می آورم. می دانم که آنقدر زیبا اسم "العزیز" را شرح کرده که، اگر جایی به این اسم رسیده باشی، دلت نمی آید دوباره آن را نخوانی.
شیخ چنین شرح نوشته: "عزیز به معنی منیع است و حصین. چیزی که رسیدن بدان مستحیل است از آن وجه که او را حد نیست اولی تر که عزیز گویی."
یادم است "شارحی" می گفت وقتی شیخ می گوید اسم عزیز یعنی حصین، می خواهد بگوید قلعه محکم و غیر قابل نفوذ.
بعد از آن هر وقت به کسی می خواهم بگویم عزیز، زبانم انگار میگزد مرا. آنکه چیزی را به او رخنه ای نیست. و اگر سخن از "او" باشد، بی حد است.

فیلی باستر خالی - قسمت سوم

فیلی باستر خالی - قسمت دوم

می خواستم از جادوی نگاه بنویسم، زیادی رمانتیک میشد

اسم ,نوشته ,نسخه ,عزیز ,بندگان ,چیزی ,را می ,از آن ,می رسم ,دهنده ی ,به این

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها